آمد از وابستگی هایش رهایم کرد ورفت

با خزان دوری خود آشنایم کرد ورفت

بوته ای بودم میان بوستان زندگی

بر زمینم زد.شکستم.بی بهایم کرد ورفت

اشکهایم جاری احساس پاک غنچه هاست

خنده ای بر شکوه ها وگریه هایم کرد ورفت

رفته بودم تا دل دریائیش را بشکنم

آمد از آن سوی دریاها صدایم کرد ورفت

می تراویدم چو عطر یاس از پیراهنش

در دیار بی وفائی.بی وفایم کرد ورفت

عاقبت گفتم:خداوندا فراموشش کنم

بر سجاده اش آمد دعایم کرد و رفت



برچسب‌ها: دیار بی وفایی , سجاده عشق ,

تاريخ : جمعه 28 بهمن 1390 | 18:22 | نویسنده : ایــزدمهــــــــــــــــر |

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 36 صفحه بعد

.: Weblog Themes By VatanSkin :.